|
|
زندگی مرگ است و مرگ است زندگی/پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی.(رضــاپــورمــرادی و سـجـاد حسین پور)
اين آخـــــــــــــرين بارم بود ! 
آخـر ِ بـــازي ست...!
ســــُك ســـــُك....!! پـــــيدايـــــت كــــردم...!!! آنجــــا...!!!! درآغـــوش ِ او....!!!!!
""ffxxsfbhvvffqqwweerrttyyuuiioopp[[]]'';;//..,,mmnnbbvvccxxxxzz??CGBGFGHGFJGMGHJTJGDJGJTGHJGHMNKYIUOUJHRERQ
شب از نیمه گذشت…
درد من تنهایی نیست؛
بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت؛
بی عرضگی را صبر
و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامند.
ســــــــــلامـــــتـــــیِه ..هـمـه خـوبـا .. گـُلـچـیـنـا ..خـســتـه هــــا.. مـــَشــتـیـا..بــا ادبـــا .. بــا مــَـرامــــا ..بـدَرد بــُـخــورا .. سـیـنـه سـوخـتـه هـا ..کــسـایـی کـه روزِ قـیـامـت فـقـط زمـیـن ازشـون شـاکـیـه..اونـــم بـخـاطـرِ سـنـگـیـنـیِ مـعـرفتـشـون ..
ضربه ای که تو به من زدی ...
سه شنبه 19 شهريور 1392 2:48 بعد از ظهر
 ღسجادحسین پورღرضاپورمرادیღ
9999999999999999999999999999999999999999999
99666999999666999999666996666666996666699999666669966666699 699669999999969999999966699666669966669966666996669966666699 699666999999999999999666669966699666699666666699669966666699 699666669999999999996666666996996666699666666699669966666699 699666666699999999666666666699966666669966666996666996666996 699666666666999966666666666699966666666699999666666669999666
شماره های بالا را انتخاب كنید و حالا Ctrl + Enter را بزنید. تقدیم به همه ی خواننده های این وبلاگ حتما انجامش بدین
جواب نیش عقربهندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند..
مردی در آن نزدیکی به او گفت: چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی؟! هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیش بزنند!
پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود . دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت. وقتی به ایستگاه رسیدند، پیرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت: می دانم از این گل ها خوشت آمده است. به زنم می گویم که دادم شان به تو. گمانم او هم خوشحال می شود. دختر جوان دسته گل را پذیرفت و پیرمرد را نگاه کرد که از پلههای اتوبوس پایین می رفت و وارد قبرستان کوچک شهر می شد!
دو شنبه 4 شهريور 1392 1:3 قبل از ظهر
ღسجادحسین پورღرضاپورمرادیღ دیشب آسمان اشک می ریخت...
فکــر می کــردم
بعضی ضربه ها نمی بــره... زخــــــم نمــــی کنـــــه.... حتّی خراش هم نمــی ندازه....!
فقــــط "دردت" میــــاد.... اونقدر که نــــــــفست رو "بنـد" میاره...!!!
بـہ ما בروغ میگفتند بزرگ شویـב בرבها را فراموش میکنیـב؛
گاه مي خواهم فرار كنم از تو، از خودم اما به كجا؟ هوا هم بوي تو را مي‌دهد يك، دو، سه... نفس را در سينه حبس مي‌كنم چشمانم را مي‌بندم پلک هايم را محكم مي‌فشارم تصوير تو لحظه به لحظه پررنگ تر مي‌شود بوي تو در سرم مي‌پيچد مست مي‌شوم دستانم را به زاويه نود از بدنم باز مي كنم مي چرخم، مي چرخم، مي چرخم بر مدار زمين برخلاف عقربه‌هاي ساعت مست مي شوم... گيج مي خورم انگار نفس را با تو يكجا بلعيده‌ام يك، دو، سه... آه مي كشم معلق مي شود يادت... و عطرت يكجا در هوا مست مي‌شود
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم
و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم . . .
.
.
.
همه میگفتن : عشقت داره بهت خیانت میکنــــــــــــــــه !
گفتم : میدونــــــــــــــــم گفتن : این یعنی دوست نــــــــــــــــداره ! گفتم: میدونــــــــــــــــم گفتن : یه روز میزاره میره تنها میشــــــــــــــــی ! گفتم : میدونــــــــــــــــم گفتن : پس چرا ولش نمیکنــــــــــــــــی ؟! گفتم : این تنها چیزیه که نمیدونــــــــــــــــم ...! 
|
 زندگی مرگ است و مرگ است زندگی/پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی... ღミღミღミرضاپورمرادی و سجادحسین پورღミღミ |
< /a>
.jpg)
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
